معنی فارسی nonmaturity

B1

عدم بلوغ، عدم دستیابی به رشد بهینه و کامل.

A lack of maturity or development.

example
معنی(example):

عدم بلوغ می‌تواند تأثیر منفی بر روابط داشته باشد.

مثال:

Nonmaturity can impact relationships negatively.

معنی(example):

عدم بلوغ او در ناتوانی‌اش در مدیریت استرس نشان داده می‌شود.

مثال:

His nonmaturity showed in his inability to handle stress.

معنی فارسی کلمه nonmaturity

: معنی nonmaturity به فارسی

عدم بلوغ، عدم دستیابی به رشد بهینه و کامل.