معنی فارسی nonmomentariness

B1

غیرموقتی بودن به معنی نبودن حالتی گذرا در یک احساس یا وضعیت است.

The quality of not being temporary; enduring.

example
معنی(example):

غیرموقتی بودن شادی او مشهود بود.

مثال:

The nonmomentariness of her joy was evident.

معنی(example):

غیرموقتی بودن او در روابط توسط دوستانش مورد تقدیر قرار گرفت.

مثال:

His nonmomentariness in relationships was appreciated by his friends.

معنی فارسی کلمه nonmomentariness

: معنی nonmomentariness به فارسی

غیرموقتی بودن به معنی نبودن حالتی گذرا در یک احساس یا وضعیت است.