معنی فارسی nonmomentary
B1غیرموقتی به معنی چیزی است که مدت زمان طولانی تری از یک لحظه خاص را در بر میگیرد.
Not temporary; lasting over a significant period.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
احساسات او غیرموقتی بودند؛ آنها سالها دوام داشتند.
مثال:
His feelings were nonmomentary; they lasted for years.
معنی(example):
اثر این تصمیم غیرموقتی بود و بر بسیاری از زندگیها تأثیر گذاشت.
مثال:
The effects of the decision were nonmomentary, impacting many lives.
معنی فارسی کلمه nonmomentary
:
غیرموقتی به معنی چیزی است که مدت زمان طولانی تری از یک لحظه خاص را در بر میگیرد.