معنی فارسی nonmotoring
B1غیرمحرک به معنی عدم استفاده از وسایل نقلیه موتوری است.
Not involving motorized transportation; alternative methods of transit.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این منطقه به خاطر فعالیتهای غیرمحرک مانند پیادهروی و دوچرخهسواری شناخته شده است.
مثال:
This area is known for its nonmotoring activities like hiking and cycling.
معنی(example):
آنها ترجیح میدهند از شیوههای حمل و نقل غیرمحرک برای کاهش آلودگی استفاده کنند.
مثال:
They prefer nonmotoring modes of transport to reduce pollution.
معنی فارسی کلمه nonmotoring
:
غیرمحرک به معنی عدم استفاده از وسایل نقلیه موتوری است.