معنی فارسی nonmoveably
B1به صورت غیر قابل جابجایی، به روشی که امکان جابجایی وجود نداشته باشد.
In a manner that cannot be moved.
- ADVERB
example
معنی(example):
مجسمه به طور غیر قابل جابجایی به پایهاش ثابت شده است.
مثال:
The statue is nonmoveably fixed to the pedestal.
معنی(example):
مبلمان به طور غیر قابل جابجایی در مرکز اتاق قرار داشت.
مثال:
The furniture was positioned nonmoveably in the center of the room.
معنی فارسی کلمه nonmoveably
:
به صورت غیر قابل جابجایی، به روشی که امکان جابجایی وجود نداشته باشد.