معنی فارسی nonnativeness
B1به معنای ویژگی یا حالت نداشتن بومی بودن در زبان یا فرهنگی است.
The quality or state of not being native to a language or culture.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم بومی بودن او در زبان فرانسه اغلب منجر به سوء تفاهمها میشود.
مثال:
Her nonnativeness in French often leads to misunderstandings.
معنی(example):
عدم بومی بودن گاهی میتواند مانع ارتباط مؤثر شود.
مثال:
Nonnativeness can sometimes hinder effective communication.
معنی فارسی کلمه nonnativeness
:
به معنای ویژگی یا حالت نداشتن بومی بودن در زبان یا فرهنگی است.