معنی فارسی nonobviously
B1به روشی که به راحتی قابل شناسایی نیست.
In a way that is not obvious or readily apparent.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور غیرمشهود بر جهتگیری پروژه تأثیر گذاشت.
مثال:
He nonobviously influenced the project's direction.
معنی(example):
این نقاشی عواطف عمیق را به طور غیرمشهود منتقل کرد.
مثال:
The painting nonobviously conveyed deep emotions.
معنی فارسی کلمه nonobviously
:
به روشی که به راحتی قابل شناسایی نیست.