معنی فارسی nonorally

B1

به شیوه‌ای که در آن صحبت کردن وجود نداشته باشد.

In a manner that is not oral; communicated in written or other non-verbal forms.

example
معنی(example):

اطلاعات به‌طور غیرکلامی از طریق یک سند دقیق به اشتراک گذاشته شد.

مثال:

The information was shared nonorally through a detailed document.

معنی(example):

رساندن پیام به‌طور غیرکلامی می‌تواند غالباً واضح‌تر باشد.

مثال:

Nonorally conveying a message can often be clearer.

معنی فارسی کلمه nonorally

: معنی nonorally به فارسی

به شیوه‌ای که در آن صحبت کردن وجود نداشته باشد.