معنی فارسی nonoptionally

B1

به شکلی که انتخابی نباشد، به‌طور اجبار.

In a manner that is not optional or required.

example
معنی(example):

شما باید گزارش را به‌طور غیرقابل انتخابی ارائه دهید؛ این یک الزام است.

مثال:

You must submit the report nonoptionally; it's a requirement.

معنی(example):

این کار باید به‌طور غیرقابل انتخابی انجام شود تا مهلت را رعایت کنید.

مثال:

The task should be completed nonoptionally to meet the deadline.

معنی فارسی کلمه nonoptionally

: معنی nonoptionally به فارسی

به شکلی که انتخابی نباشد، به‌طور اجبار.