معنی فارسی nonpartially
B1به معنی بهطور غیرجانبدارانه، بدون هیچ گونه تمایل به یک طرف.
In a manner that is not biased or partial.
- ADVERB
example
معنی(example):
او مسابقه را بهطور غیرجانبدارانه قضاوت کرد و به تمام ورودیها به یک اندازه توجه کرد.
مثال:
He judged the competition nonpartially, considering all entries equally.
معنی(example):
نتایج بهطور غیرجانبدارانه برای انصاف تحلیل شدند.
مثال:
The results were analyzed nonpartially for fairness.
معنی فارسی کلمه nonpartially
:
به معنی بهطور غیرجانبدارانه، بدون هیچ گونه تمایل به یک طرف.