معنی فارسی nonpastorally

B1

به‌طور غیرکشاورزی، به شکلی که با زندگی روستایی و طبیعی سازگار نباشد.

In a manner that is not pastoral; lacking connection to rural life.

example
معنی(example):

آنها به‌طور غیرکشاورزی زندگی می‌کردند و در جنگل‌های بتنی غوطه‌ور بودند.

مثال:

They lived nonpastorally, immersed in the concrete jungle.

معنی(example):

رویکرد او به هنر به‌طور غیرکشاورزی مدرن بود.

مثال:

His approach to art was nonpastorally modern.

معنی فارسی کلمه nonpastorally

: معنی nonpastorally به فارسی

به‌طور غیرکشاورزی، به شکلی که با زندگی روستایی و طبیعی سازگار نباشد.