معنی فارسی nonpopularly
B1به شیوهای که محبوب نیست و پذیرش عمومی ندارد.
In a manner that is not favored or accepted by the majority.
- ADVERB
example
معنی(example):
او اغلب درباره مباحث جنجالی به طور غیرمحبوب صحبت میکند.
مثال:
He often speaks nonpopularly about controversial topics.
معنی(example):
او به طور غیرمحبوب به مسائلی پرداخت که دیگران از آنها دوری میکردند.
مثال:
In a nonpopularly manner, she addressed issues that others avoided.
معنی فارسی کلمه nonpopularly
:
به شیوهای که محبوب نیست و پذیرش عمومی ندارد.