معنی فارسی nonpractically
B1به طور غیرعملی، به شیوهای که نادیده گرفتن جزئیات مهم باشد.
In a way that is impractical or not sensible.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پیشنهاد به طور غیرعملی بررسی شد و جزئیات کلیدی نادیده گرفته شدند.
مثال:
The proposal was addressed nonpractically, ignoring key details.
معنی(example):
او به طور غیرعملی راهحلهایی را پیشنهاد کرد بدون اینکه به زمینه توجه کند.
مثال:
He nonpractically suggested solutions without considering the context.
معنی فارسی کلمه nonpractically
:
به طور غیرعملی، به شیوهای که نادیده گرفتن جزئیات مهم باشد.