معنی فارسی nonpracticed
B1غیرعملی شدن به معنای عدم تمرین و کار بر روی یک مهارت یا موضوع است.
Not having been practiced or refined.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهارتهای غیرعملی شده منجر به عملکرد ضعیف شد.
مثال:
The nonpracticed skills led to a poor performance.
معنی(example):
سخنرانی غیرعملی شده او نشاندهنده عدم آمادگی بود.
مثال:
Her nonpracticed speech showed a lack of preparation.
معنی فارسی کلمه nonpracticed
:
غیرعملی شدن به معنای عدم تمرین و کار بر روی یک مهارت یا موضوع است.