معنی فارسی nonprincipled
B2عمل یا رفتار که بر اساس اصول اخلاقی یا دانش قابل قبول نیست.
Actions or behaviors that lack ethical principles or standards.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عملکردهای غیر اصولی میتوانند به بیاعتمادی در روابط منجر شوند.
مثال:
Nonprincipled actions can lead to mistrust in relationships.
معنی(example):
یک رویکرد غیر اصولی اغلب منجر به سودهای کوتاهمدت اما آسیبهای بلندمدت میشود.
مثال:
A nonprincipled approach often yields short-term gains but long-term damage.
معنی فارسی کلمه nonprincipled
:
عمل یا رفتار که بر اساس اصول اخلاقی یا دانش قابل قبول نیست.