معنی فارسی nonprimitiveness

B2

ویژگی یا حالت غیر اولیه که نشان دهنده وجود پیچیدگی و غنای بیشتر است.

The quality of not being primitive; involving complexity or richness.

example
معنی(example):

غیر اولیه بودن در زبان می‌تواند منجر به ارتباطات غنی‌تر شود.

مثال:

Nonprimitiveness in language can lead to richer communication.

معنی(example):

غیر اولیه بودن مدل امکان تفسیرهای دقیق را فراهم می‌کند.

مثال:

The nonprimitiveness of the model allows for nuanced interpretations.

معنی فارسی کلمه nonprimitiveness

: معنی nonprimitiveness به فارسی

ویژگی یا حالت غیر اولیه که نشان دهنده وجود پیچیدگی و غنای بیشتر است.