معنی فارسی nonprohibitorily

B1

به شیوه‌ای که محدودیتی برای اعمال یا رفتار خاصی ایجاد نکند.

In a manner that does not impose prohibitions or restrictions.

example
معنی(example):

قوانین به‌طور غیرممانعت‌آمیز به‌منظور تشویق به مشارکت اعمال شدند.

مثال:

The rules were applied nonprohibitorily to encourage participation.

معنی(example):

او به‌طور غیرممانعت‌آمیز پیشنهاداتی برای بهبود پروژه ارائه داد.

مثال:

She nonprohibitorily offered suggestions to improve the project.

معنی فارسی کلمه nonprohibitorily

: معنی nonprohibitorily به فارسی

به شیوه‌ای که محدودیتی برای اعمال یا رفتار خاصی ایجاد نکند.