معنی فارسی nonpropitiable
B1غیرقابل جبران یا غیرقابل آشتی.
Not capable of being propitiated; irreparable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این آسیب غیرقابل رفع به شمار میرفت؛ هیچ عذرخواهی نمیتوانست آن را ترمیم کند.
مثال:
The damage was considered nonpropitiable; no apologies could mend it.
معنی(example):
آنها معتقد بودند که اعمالشان در برابر جامعه غیرقابل جبران است.
مثال:
They believed that their actions were nonpropitiable before the community.
معنی فارسی کلمه nonpropitiable
:
غیرقابل جبران یا غیرقابل آشتی.