معنی فارسی nonpropitiation
B1عدم امکان جبران یا آشتی.
The state of not being propitiated; irreparability.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم غیرپیشاجویی نشان میدهد که برخی از نادرستیها نمیتوانند جبران شوند.
مثال:
The concept of nonpropitiation suggests that some wrongs cannot be atoned for.
معنی(example):
غیرپیشاجویی میتواند منجر به کینههای پایدار در روابط شود.
مثال:
Nonpropitiation can lead to lasting grudges in relationships.
معنی فارسی کلمه nonpropitiation
:
عدم امکان جبران یا آشتی.