معنی فارسی nonpurgatively
B1به معنای انجام یک عمل بهطرزی که پاکسازی به همراه نداشته باشد.
In a manner that does not induce purging.
- ADVERB
example
معنی(example):
دارو باید به شکل غیرپارجی مصرف شود.
مثال:
The medication must be taken nonpurgatively.
معنی(example):
او به مسأله به شکل غیرپارجی نزدیک شد تا از ناراحتی جلوگیری کند.
مثال:
He approached the issue nonpurgatively to avoid discomfort.
معنی فارسی کلمه nonpurgatively
:
به معنای انجام یک عمل بهطرزی که پاکسازی به همراه نداشته باشد.