معنی فارسی nonrecurrent
B1چیزی که بهصورت بارز و غیرمکرر اتفاق میافتد.
Not occurring or done repeatedly.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خرید یک کامپیوتر یک هزینه غیرمکرر در یک کسبوکار است.
مثال:
Buying a computer is a nonrecurrent expense in a business.
معنی(example):
ماهیت غیرمکرر بازدیدهای او آنها را خاص میکند.
مثال:
The nonrecurrent nature of his visits makes them special.
معنی فارسی کلمه nonrecurrent
:
چیزی که بهصورت بارز و غیرمکرر اتفاق میافتد.