معنی فارسی nonrecurring
B1چیزی که تنها یکبار اتفاق میافتد.
Existing or happening only once.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هزینههای غیرمکرر میتوانند بر بودجه تأثیر بگذارند.
مثال:
Nonrecurring costs can impact the budget.
معنی(example):
رویداد غیرمکرر بسیاری از شرکتکنندگان را جذب کرد.
مثال:
The nonrecurring event attracted many participants.
معنی فارسی کلمه nonrecurring
:
چیزی که تنها یکبار اتفاق میافتد.