معنی فارسی nonrelatively

B1

به صورت غیر نسبی، به این معنا که مقایسه یا ارزیابی بدون در نظر گرفتن نسبت‌ها انجام می‌شود.

In a manner that does not involve or depend on relative comparison.

example
معنی(example):

نتایج به شکل غیر نسبی ارزیابی شدند تا از تعصب جلوگیری شود.

مثال:

The results were assessed nonrelatively to avoid bias.

معنی(example):

در این زمینه، ما به مسئله به صورت غیر نسبی نزدیک شدیم.

مثال:

In this context, we approached the problem nonrelatively.

معنی فارسی کلمه nonrelatively

: معنی nonrelatively به فارسی

به صورت غیر نسبی، به این معنا که مقایسه یا ارزیابی بدون در نظر گرفتن نسبت‌ها انجام می‌شود.