معنی فارسی nonrelenting
B2عدم تسلیم، ویژگی از اصرار تا زمانی که به هدف برسید و هرگونه مانع را از بین ببرید.
Not yielding or giving up; persistent in a pursuit.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تلاشهای بیوقفه او نهایتاً با ترفیع نتیجه داد.
مثال:
Her nonrelenting efforts finally paid off with a promotion.
معنی(example):
او عزم و ارادهای بیوقفه در دنبال کردن رویاهایش نشان داد.
مثال:
He showed nonrelenting determination in pursuing his dreams.
معنی فارسی کلمه nonrelenting
:
عدم تسلیم، ویژگی از اصرار تا زمانی که به هدف برسید و هرگونه مانع را از بین ببرید.