معنی فارسی nonrepresentativeness

B2

وضعیتی که در آن یک نمونه یا داده‌ها به درستی نمایندگی نمی‌کنند.

The condition of not accurately representing a group or population.

example
معنی(example):

غیرقابل نمایندگی داده‌ها نگرانی اصلی بود.

مثال:

The nonrepresentativeness of the data was a major concern.

معنی(example):

پژوهشگران باید به غیرقابل نمایندگی در مطالعات خود رسیدگی کنند.

مثال:

Researchers must address nonrepresentativeness in their studies.

معنی فارسی کلمه nonrepresentativeness

: معنی nonrepresentativeness به فارسی

وضعیتی که در آن یک نمونه یا داده‌ها به درستی نمایندگی نمی‌کنند.