معنی فارسی nonresidency
B1حالت یا ویژگی عدم سکونت، به ویژه برای افرادی که در یک کشور یا مکان خاص ساکن نیستند.
The state of not having a residence, particularly for individuals who do not reside in a specific country or place.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم سکونت دانشجویان به آنها این امکان را میدهد که آزادتر در خارج از کشور تحصیل کنند.
مثال:
The nonresidency of the students allows them to study abroad more freely.
معنی(example):
عدم سکونت او میتواند وضعیت مالیاتیاش را پیچیده کند.
مثال:
His nonresidency can complicate his tax situation.
معنی فارسی کلمه nonresidency
:
حالت یا ویژگی عدم سکونت، به ویژه برای افرادی که در یک کشور یا مکان خاص ساکن نیستند.