معنی فارسی nonsanity

B1

حالت یا وضعیت عدم سلامت عقل.

The condition of being unreasonable or lacking sanity.

example
معنی(example):

عدم سلامت عقل در شرایط نامنظم زندگی او مشهود بود.

مثال:

Nonsanity was evident in his chaotic living conditions.

معنی(example):

آنها اقدام‌های او را به‌عنوان عدم سلامت عقل و نه رفتارهای عجیب و غریب برچسب زدند.

مثال:

They labeled his actions as nonsanity rather than eccentricity.

معنی فارسی کلمه nonsanity

: معنی nonsanity به فارسی

حالت یا وضعیت عدم سلامت عقل.