معنی فارسی nonsatisfying
B1عدم رضایتبخشی، حالتی که در آن چیزی نمیتواند انتظارات فرد را برآورده کند.
Failing to fulfill expectations or needs; not providing satisfaction.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فیلم جالب بود، اما در نهایت رضایتبخش نبود.
مثال:
The movie was interesting, but ultimately nonsatisfying.
معنی(example):
او دریافت که سخنرانی رضایتبخش نیست و هیچ چیز جدیدی نیاموخته است.
مثال:
She found the lecture to be nonsatisfying and didn't learn anything new.
معنی فارسی کلمه nonsatisfying
:
عدم رضایتبخشی، حالتی که در آن چیزی نمیتواند انتظارات فرد را برآورده کند.