معنی فارسی nonsovereignly
B1به طرز غیر مستقل، وابسته به حاکمیت دیگر.
In a manner that lacks sovereignty; dependently.
- ADVERB
example
معنی(example):
این سرزمین که به طور غیر مستقل اداره میشد، با چالشهای زیادی مواجه بود.
مثال:
The territory governed nonsovereignly faced many challenges.
معنی(example):
آنها به طور غیر مستقل تحت کنترل یک دولت دیگر عمل میکردند.
مثال:
They operated nonsovereignly under the control of a different government.
معنی فارسی کلمه nonsovereignly
:
به طرز غیر مستقل، وابسته به حاکمیت دیگر.