معنی فارسی nonspaciously

B1

به شکلی اشاره دارد که فضا کافی نیست.

In a manner that lacks sufficient space.

example
معنی(example):

اتاق به طرز غیرجاداری چیده شده بود و حرکت در آن دشوار بود.

مثال:

The room was arranged nonspaciously, making it difficult to move.

معنی(example):

زندگی به شکل غیرجادار می‌تواند به ناراحتی منجر شود.

مثال:

Living nonspaciously can lead to discomfort.

معنی فارسی کلمه nonspaciously

: معنی nonspaciously به فارسی

به شکلی اشاره دارد که فضا کافی نیست.