معنی فارسی nonspontaneous
B1غیرمترقبه به وضعیت یا فعالیتی اطلاق میشود که به طور طبیعی و بدون دخالت خارجی اتفاق نمیافتد و نیاز به شرایط خاص یا ورودی انرژی دارد.
Describing a process or reaction that does not occur by itself without external influence or energy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این آزمایش غیرمترقبه بود و نیاز به شرایط خاصی داشت تا انجام شود.
مثال:
The experiment was nonspontaneous and required specific conditions to occur.
معنی(example):
برخلاف واکنشهای خودبهخودی، فرآیندهای غیرمترقبه به ورودی انرژی نیاز دارند.
مثال:
Unlike spontaneous reactions, nonspontaneous processes need energy input.
معنی فارسی کلمه nonspontaneous
:
غیرمترقبه به وضعیت یا فعالیتی اطلاق میشود که به طور طبیعی و بدون دخالت خارجی اتفاق نمیافتد و نیاز به شرایط خاص یا ورودی انرژی دارد.