معنی فارسی nonstimulating

B1

غیرمحرک، به فعالیت‌ها یا تجربیات اشاره دارد که به طور قابل توجهی تحریک‌کننده نمی‌باشند.

Not causing any stimulation or excitement; dull or uninspiring.

adjective
معنی(adjective):

Not stimulating.

example
معنی(example):

سخنرانی غیرمحرک بود و دشوار بود که در طول آن بیدار بمانید.

مثال:

The lecture was nonstimulating and difficult to stay awake during.

معنی(example):

او فعالیت‌های غیرمحرکی را در وقت آزادش ترجیح می‌دهد.

مثال:

He prefers nonstimulating activities in his free time.

معنی فارسی کلمه nonstimulating

: معنی nonstimulating به فارسی

غیرمحرک، به فعالیت‌ها یا تجربیات اشاره دارد که به طور قابل توجهی تحریک‌کننده نمی‌باشند.