معنی فارسی nonsubordinating
B1غیر وابسته به مقام، نشاندهنده نوعی ارتباط که در آن افراد تحت مقام خاصی نیستند.
Not establishing a subordinate relationship; promoting equality.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مربی از تکنیک غیر وابسته به مقام برای ایجاد اعتماد استفاده کرد.
مثال:
The coach used a nonsubordinating technique to build trust.
معنی(example):
بحثهای غیر وابسته به مقام میتواند به تصمیمگیری بهتر منجر شود.
مثال:
Nonsubordinating discussions can lead to better decision-making.
معنی فارسی کلمه nonsubordinating
:
غیر وابسته به مقام، نشاندهنده نوعی ارتباط که در آن افراد تحت مقام خاصی نیستند.