معنی فارسی nonsurvival
B1عدم بقا، حالتی که در آن یک موجود زنده نمیتواند ادامه حیات دهد.
The state of not surviving; failure to continue living or existing.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم بقای گونههای خاص برای دانشمندان نگرانکننده است.
مثال:
The nonsurvival of certain species is alarming to scientists.
معنی(example):
عدم بقای میتواند ناشی از تغییرات در محیط باشد.
مثال:
Nonsurvival can be caused by changes in the environment.
معنی فارسی کلمه nonsurvival
:
عدم بقا، حالتی که در آن یک موجود زنده نمیتواند ادامه حیات دهد.