معنی فارسی nontemperamentally
B1به معنای عدم وابستگی به ویژگیهای خاص شخصیتی یا روحی در رفتار و واکنشها.
In a manner that does not relate to temperament or personality traits.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به خبر بد به طور نامنتظمی واکنش نشان داد و آرام ماند.
مثال:
She reacted nontemperamentally to the bad news, remaining calm.
معنی(example):
رویکرد نامنتظمی او به درگیریها معمولاً مشکلات را به سرعت حل میکند.
مثال:
His nontemperamentally approach to conflicts often resolves issues quickly.
معنی فارسی کلمه nontemperamentally
:
به معنای عدم وابستگی به ویژگیهای خاص شخصیتی یا روحی در رفتار و واکنشها.