معنی فارسی nontemporally

B1

به معنای عدم محدودیت به زمان خاص در تحلیل یا تفکر.

In a way that is not limited by time.

example
معنی(example):

رویدادها به طور نامعاصری تحلیل شدند و بر علت و معلول تمرکز کردند.

مثال:

The events were analyzed nontemporally, focusing on cause and effect.

معنی(example):

فهم داده‌ها به طور نامعاصری، دیدگاه‌های مختلفی را ممکن می‌سازد.

مثال:

Understanding the data nontemporally allows for different insights.

معنی فارسی کلمه nontemporally

: معنی nontemporally به فارسی

به معنای عدم محدودیت به زمان خاص در تحلیل یا تفکر.