معنی فارسی nontemporary
B1غیرموقت به چیزی اطلاق میشود که برای یک دوره زمانی خاص تعریف نشده و ماندگاری دائمی دارد.
Not temporary; lasting or enduring beyond a limited period.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تابلوی موجود در موزه غیرموقت است و قرنها حفظ شده است.
مثال:
The painting in the museum is nontemporary and has been preserved for centuries.
معنی(example):
دیدگاههای غیرموقت او در مورد هنر او را صدای منحصر به فردی در موزهداری میکند.
مثال:
His nontemporary views on art make him a unique curatorial voice.
معنی فارسی کلمه nontemporary
:
غیرموقت به چیزی اطلاق میشود که برای یک دوره زمانی خاص تعریف نشده و ماندگاری دائمی دارد.