معنی فارسی nontemporizingly

B1

به شیوه‌ای که به جای تکیه بر موضوعات موقتی، بر ماندگاری تمرکز دارد.

In a manner that does not focus on temporary considerations.

example
معنی(example):

او به گونه‌ای غیرموقت استدلال کرد و بر راه‌حل‌های بلندمدت تمرکز کرد.

مثال:

He argued nontemporizingly, focusing on long-term solutions.

معنی(example):

این ارائه به شکل غیرموقت انجام شد و از هر موضوع زودگذر اجتناب کرد.

مثال:

The presentation was delivered nontemporizingly, avoiding any fleeting topics.

معنی فارسی کلمه nontemporizingly

: معنی nontemporizingly به فارسی

به شیوه‌ای که به جای تکیه بر موضوعات موقتی، بر ماندگاری تمرکز دارد.