معنی فارسی nonunions

B2

عدم جوش خوردگی، وضعیتی که در آن استخوان‌ها پس از شکستگی به هم جوش نمی‌خورند.

Conditions where broken bones do not heal together.

example
معنی(example):

جراح با روش‌های تخصصی به درمان عدم جوش خوردگی‌های بیمار پرداخت.

مثال:

The surgeon treated the patient's nonunions with specialized procedures.

معنی(example):

عدم جوش خودگی‌ها می‌توانند بهبودی پس از شکستگی را پیچیده کنند.

مثال:

Nonunions can complicate recovery after a fracture.

معنی فارسی کلمه nonunions

: معنی nonunions به فارسی

عدم جوش خوردگی، وضعیتی که در آن استخوان‌ها پس از شکستگی به هم جوش نمی‌خورند.