معنی فارسی nonvisually

B1

به روشی که به بینایی وابسته نیست یا از طریق حواس دیگر انجام می‌شود.

In a manner that does not involve seeing; relies on other senses.

example
معنی(example):

او یاد گرفت که با استفاده از صدا، به صورت غیر بصری در محیط حرکت کند.

مثال:

She learned to navigate the environment nonvisually through sound.

معنی(example):

او به صورت غیر بصری با استفاده از زبان اشاره ارتباط برقرار می‌کند.

مثال:

He communicates nonvisually using sign language.

معنی فارسی کلمه nonvisually

: معنی nonvisually به فارسی

به روشی که به بینایی وابسته نیست یا از طریق حواس دیگر انجام می‌شود.