معنی فارسی nonvitality

B1

عدم حیات به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن موجودی، حیات و فعالیت خود را از دست داده باشد.

The state of lacking vitality or life; often indicates poor health or conditions.

example
معنی(example):

عدم حیات گیاه نشان‌دهنده سلامت نامناسب آن بود.

مثال:

The nonvitality of the plant showed it was unhealthy.

معنی(example):

عدم حیات می‌تواند نشان‌دهنده عوامل استرس‌زای خارجی باشد.

مثال:

Nonvitality can be a sign of external stress factors.

معنی فارسی کلمه nonvitality

: معنی nonvitality به فارسی

عدم حیات به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن موجودی، حیات و فعالیت خود را از دست داده باشد.