معنی فارسی nonvitally

B1

به شیوه‌ای غیرضروری، در وضعیتی که اهمیت چندانی ندارد.

In a manner that is not vital or essential.

example
معنی(example):

این پروژه به طور غیرضروری تأمین مالی شد، به این معنی که ضروری نبود.

مثال:

The project was nonvitally funded, meaning it was not essential.

معنی(example):

او به این وضعیت غیرضروری نزدیک شد و هیچ نگرانی نشان نداد.

مثال:

He approached the situation nonvitally, showing no concern.

معنی فارسی کلمه nonvitally

: معنی nonvitally به فارسی

به شیوه‌ای غیرضروری، در وضعیتی که اهمیت چندانی ندارد.