معنی فارسی nonworking

B1

به معنای غیرفعال یا بدون کارایی، معمولاً به وسایل یا ابزارهایی اطلاق می‌شود که دیگر کار نمی‌کنند.

Not functioning or operational.

example
معنی(example):

دستگاه خراب بود، بنابراین نتوانستیم پروژه را کامل کنیم.

مثال:

The device was nonworking, so we couldn't complete the project.

معنی(example):

او یک گارانتی غیر فعال برای گوشی جدیدش دریافت کرد.

مثال:

She received a nonworking warranty for her new phone.

معنی فارسی کلمه nonworking

: معنی nonworking به فارسی

به معنای غیرفعال یا بدون کارایی، معمولاً به وسایل یا ابزارهایی اطلاق می‌شود که دیگر کار نمی‌کنند.