معنی فارسی nooked
B1جای دادن یا قرار دادن در مکانی دنج و راحت.
To settle or tuck oneself into a snug or comfortable space.
- VERB
example
معنی(example):
او خود را در یک گوشه دنج با یک کتاب جا داد.
مثال:
She nooked herself in a cozy corner with a book.
معنی(example):
گربه در نور آفتاب گرم روی زمین جا شد.
مثال:
The cat nooked in the warm sunlight on the floor.
معنی فارسی کلمه nooked
:
جای دادن یا قرار دادن در مکانی دنج و راحت.