معنی فارسی normativeness
B2نرمال بودن، مربوط به وضعیت یا ویژگیهایی که نشاندهنده استانداردها و هنجارهای اجتماعی هستند.
The quality or state of being normative; the degree to which something adheres to established norms.
- NOUN
example
معنی(example):
نرمال بودن راهنماها توسط چندین عضو تیم زیر سوال رفت.
مثال:
The normativeness of the guidelines was questioned by several team members.
معنی(example):
او در ارائهاش درباره نرمال بودن شیوههای فرهنگی صحبت کرد.
مثال:
She discussed the normativeness of cultural practices in her presentation.
معنی فارسی کلمه normativeness
:
نرمال بودن، مربوط به وضعیت یا ویژگیهایی که نشاندهنده استانداردها و هنجارهای اجتماعی هستند.