معنی فارسی northen

B1

شمالی، مرتبط با مناطق شمالی

Relating to the north or northern regions.

example
معنی(example):

او یک ژاکت شمالی پوشید تا گرم بماند.

مثال:

She wore a northen jacket to stay warm.

معنی(example):

آب و هوای شمالی در طول زمستان می‌تواند بسیار سرد باشد.

مثال:

Northen climates can be very cold during winter.

معنی فارسی کلمه northen

: معنی northen به فارسی

شمالی، مرتبط با مناطق شمالی