معنی فارسی northernness

B2

ویژگی یا حالت شمالی بودن، اشاره به خصوصیات یا عوارض جغرافیایی شمال.

The quality or state of being northern; characteristics associated with northern regions.

example
معنی(example):

شمالی بودن چشم‌انداز بسیاری از گردشگران را جذب کرد.

مثال:

The northernness of the landscape attracted many tourists.

معنی(example):

ما شمالی بودن آب و هوا را در حالی که منطقه را کاوش می‌کردیم، تحسین کردیم.

مثال:

We admired the northernness of the climate as we explored the area.

معنی فارسی کلمه northernness

: معنی northernness به فارسی

ویژگی یا حالت شمالی بودن، اشاره به خصوصیات یا عوارض جغرافیایی شمال.