معنی فارسی not necessarily
B1لزومی به انجام یا وجود چیزی ندارد، به این معناست که ممکن است به یک چیز خاص نیاز نباشد.
Not required or obligatory; free from necessity.
- OTHER
example
معنی(example):
این به این معنی نیست که شما باید به مهمانی بروید، لزوماً لازم نیست.
مثال:
It doesn't mean you have to go to the party, it's not necessarily required.
معنی(example):
تنها به این دلیل که گران است به این معنا نیست که لزوماً بهتر است.
مثال:
Just because it's expensive doesn't mean it's not necessarily better.
معنی فارسی کلمه not necessarily
:
لزومی به انجام یا وجود چیزی ندارد، به این معناست که ممکن است به یک چیز خاص نیاز نباشد.