معنی فارسی notelessly
B1به طرز بدون یادداشت؛ به روشی که در آن یادداشت یا مرجع شفاهی استفاده نمیشود.
In a manner that does not involve notes or written references.
- ADVERB
example
معنی(example):
او افکارش را به طرز بدون یادداشت به یک نقاشی زیبا تبدیل کرد.
مثال:
She notelessly transformed her thoughts into a beautiful painting.
معنی(example):
او به طور بدون یادداشت صحبت کرد و به حافظهاش تکیه کرد.
مثال:
He spoke notelessly, relying on his memory.
معنی فارسی کلمه notelessly
:
به طرز بدون یادداشت؛ به روشی که در آن یادداشت یا مرجع شفاهی استفاده نمیشود.