معنی فارسی nubbly
B1نبلدار، صفتی برای توصیف چیزی که دارای برآمدگیهای کوچک و نرم است.
Having small bumps or projections on a surface.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Rough or lumpy
example
معنی(example):
سطح نبلدار لاستیک باعث میشد که آن را به راحتی نگه دارید.
مثال:
The nubbly surface of the rubber made it easy to grip.
معنی(example):
سویشرت نبلدار او بین دوستانش محبوب بود.
مثال:
Her nubbly sweater was popular among her friends.
معنی فارسی کلمه nubbly
:
نبلدار، صفتی برای توصیف چیزی که دارای برآمدگیهای کوچک و نرم است.